قیمت در بازارهای مالی چیست؟ گاوها و خرسها چه نقشی در بازار دارند؟
قیمت در بازارهای مالی چیست؟ بگذارید قبل از اینکه شروع به توضیح موضوع این مقاله در سایت زبان پول نماییم، مروری داشته باشیم بر بازار سهام آمریکا.
نام وال استریت برگرفته از نام دیواری است که در بالای منهتن کشیده شده بود، تا زیستگاه احشام را از محل زندگی مردم جدا کند و از ورود حیوانات به داخل شهر جلوگیری کند.
به یاد بود آن دوران در وال استریت، از چهار حیوان به عنوان نماد نام برده میشود:
گاو، خرس، خوک و گوسفند
معاملهگران میگویند گاوها و خرسها پول در میآورند، اما خوک ها و گوسفند ها قربانی می شوند.
یک گاو با شاخ هایش میجنگد و به وسیله آن حریف را به سمت بالا پرتاب می کند. گاوها خریداران هستند. کسانی که روندهای صعودی را تشخیص میدهند و از افزایش قیمت پول در می آورند.
اما یک خرس با پنجه هایش حریف را به زمین میکوبد، خرس ها فروشندگانی هستند که با فروش در روندهای نزولی از ریزش قیمت به سود می رسند.
(توضیح اینکه در بازار ارزهای خارجی، برخلاف بازار بورس اوراق بهادار تهران که تنها از افزایش قیمت سهام میتوان سود کسب کرد، بدلیل ماهیت جفت ارزی بودنشان، میتوان از کاهش قیمت نیز سود کسب نمود.)
خوک ها نماد طمع کارانند، زمانی که برای برآوردن حس طمع خود دست به معامله می زنند، خود را قربانی می کنند. بعضی از خوک ها اقدام به معاملاتی با حجم بسیار بالا نسبت به میزان سرمایه شان می کنند، که با یک نوسان کوچک بر خلاف جهت معاملههایشان نابود میشوند.
خوکهای دیگر به امید سودهای بیشتر و بزرگتر آنقدر در معامله ای که به سود نشسته است میمانند تا جهت بازار عوض میشود، و همان سود را نیز از دست می دهند.
گوسفند ها بسیار منفعل و ترسو عمل می کنند. و منتظر میمانند تا از روند حاکم و اساتید اعظم و نظرات دیگران پیروی کنند. آنها گاهی شاخ گاوها را بر سر خود می گذارند و گاهی نیز لباس خرس می پوشند و سعی می کنند که مثل آنها رفتار کنند.
گوسفندها را میتوان از روی بع بع کردن های سوزناک شان زمانی که بازار دچار تغییر و نوسان می شود شناخت.
زمانی که بازار باز میشود گاوها می خرند، خرسها می فروشند، خوکها و گوسفندها زیر دست و پا له میشوند و معامله گرانی که هنوز تصمیمی نگرفته اند خارج از گود به نظاره می نشینند.
تابلوهای معاملاتی به صورت آنلاین نرخ همهی اقلام معاملاتی را در سراسر دنیا به صورت یکسان نشان می دهند. هزاران چشم در سرتاسر دنیا به قیمتها دوخته شده است، که افراد بر مبنای آن تصمیمات معاملاتی خود را اتخاذ میکنند.
بحث پیرامون قیمت
اگر شما از معاملهگران بپرسید قیمت چیست؟ آنها چه پاسخی خواهند داد؟ پاسخ شما به این سوال چیست؟
شاید بعضی پاسخ بدهند:” قیمت ارزشی است که برای چیزی تعیین می شود”
یا برخی دیگر بگویند: “قیمت بهایی است که شخصی در یک زمان مشخص برای خرید کالایی به شخص دیگر می پردازد.” یا شخص دیگری نیز بگوید:” قیمت یعنی بهایی که آخرین نفر برای چیزی می پردازد که قیمت لحظهای را تعیین میکند.”
در حالیکه ممکن است معاملهگری دیگر، تعریفش از قیمت این چنین باشد: ” نه، بهایی که آخرین نفر میپردازد مهم نیست، بلکه بهایی که پس از آن پیشنهاد می شود قیمت را تعیین می کند.”
معاملهگرانی که نمیتوانند تعریف شفاف و روشنی از قیمت را ارائه دهند، خود نیز نمی دانند که دقیقاً چه چیزی را
آنالیز می کنند. موفقیت و یا شکست شما به عنوان یک معامله گر بستگی به مدیریت قیمتها دارد. پس بهتر است بدانید که قیمت چیست؟
بیایید برای شما مثالی را در بدبینانه ترین حالت ممکن در بازار سهام آمریکا بزنیم، در سقوط شدید بازار در سال ۱۹۲۹ سهام سینگر ۱۰۰ دلار فروخته می شد، ولی ناگهان شرایطی به وجود آمد که هیچ پیشنهادی برای خرید وجود نداشت. تا اینکه یک فروشنده به تالار خرید و فروش رفت، و اعلام کرد که من قصد دارم سهام خود را بفروشم، چند می خرید؟
یکی از خریداران جواب داد: یک دلار، و سهام فروشنده را به ازای هر سهم یک دلار از او خریداری کرد. در نتیجه قیمت، بالاترین بهایی است که یک خریدار برای خرید چیزی می پردازد. در سال ۱۹۸۷ شاخص کل بازار سهام آمریکا ۵۰۰ واحد سقوط را تجربه کرد. در حالی که ارزش شرکت های سهامی قبل و بعد از ریزش شاخص تغییری نکرده بود. بنابراین این افت قیمت ناشی از تفاوت بین ارزش ذاتی سهام و کاهش اشتیاق و تمایل در پرداخت پول برای خرید سهام بود. ممکن است پا را از این نیز فراتر بگذارید، تا آنجا که بگویید آنچه را که برایش پول می پردازید کاملا بی ارزش است و فقط یک تکه کاغذ است. تنها ارزشی که دارد سود محقق شده سالانه ای است که بین سهامداران تقسیم میشود.
درست مثل این که اوراق قرضه خریداری کرده و سود آن را دریافت کنید، با این تفاوت که هر زمان که بخواهید آن را بفروشید، این دیگران هستند که ارزش آن را تعیین می کنند. و همان قدر می ارزد که کسی حاضر است برایش پول بپردازد و اگر هیچ کسی حاضر نشود آن را بخرد هیچ ارزشی نخواهد داشت.
ولی این یک تصور غلط است، اگر سهمی بازدهی نداشته باشد هرگز ارزش آن صفر نخواهد شد، زیرا شرکت هایی که اقدام به انتشار سهام میکنند دارایی ها و اموال نقدی و غیرنقدی مختلفی دارند که متعلق به همه سهامداران است.
بنابراین برای مثال کسی که سهامدار آی بی ام است، اگر تصور کند که روزی هیچکس حاضر نشود سهام او را بخرد در نتیجه فقط به درد روشن کردن سیگار می خورد، در اشتباه است زیرا هرگز چنین نخواهد شد که هیچ کس حاضر به خرید سهام آی بی ام نباشد.
همیشه خریدار و فروشنده در این بازار وجود دارند و بالاخره در یک قیمت به توافق خواهند رسید.
اگر به نمودار قیمت سهم United Airlines نگاهی بیاندازید، یک روز قیمت سهم روی ۳۰۰ دلار است و روز دیگر روی ۱۵۰ دلار، در حالی که هیچ تغییری در Airline به وجود نیامده، درآمد و تعداد مشتریان تغییری نکرده و میزان نقدینگی و دارایی ها ثابت است. پس این اختلاف از کجا سرچشمه میگیرد؟
شرکتی که سهامی را عرضه می کند در مورد قیمت آن نقش چندانی ندارد، یعنی شرکت آی بی ام نمیتواند قیمت سهام خود را در بازار تعیین کند.
اینگونه تصور کنید که قیمت سهام به وسیله یک کش بلند به آی بی ام متصل است. که گاهی اوقات میتواند خیلی بالاتر و گاهی نیز خیلی پایینتر از قیمت واقعی آن باشد.
قیمت در واقع تقاطع منحنی عرضه و تقاضاست. هر معامله گری که به این کار جدی نگاه میکند باید معنی قیمت را به درستی درک کند، قبل از اینکه به خرید و فروش در سهام فیوچرز یا آپشن مبادرت کنید باید بدانید که چه چیزی را تحلیل می کنید.
خاتمه ی تقابلی دو طرفه
سه دسته معامله گر در بازار وجود دارند: خریداران، فروشندگان و معاملهگران بی تصمیم
ASK یا قیمت تقاضا بهایی است که فروشنده برای کالایش مطالبه میکند و BID یا قیمت عرضه بهایی است که خریدار برای خرید همان کالا پیشنهاد میدهد.
خریداران و فروشندگان همواره در کشمکش هستند. خریداران میخواهند کمترین قیمت ممکن را بپردازند، و فروشندگان می خواهند به بالاترین قیمت بفروشند.
اگر اعضای دو گروه خریدار و فروشنده بخواهند اینگونه به خواستهی خود پافشاری کنند هیچ معامله ای به ثبت نخواهد رسید.
زمانی که هیچ معامله ای به ثبت نرسد، هیچ قیمتی نیز ثبت نخواهد شد، و خریداران و فروشندگان فقط قیمتهای ایدهآل خود را اعلام میکنند.
یک فروشنده دو انتخاب دارد:
یا آنقدر به انتظار بنشیند تا قیمت تا آنجا که مدنظر اوست افزایش پیدا کند و یا با یک خریدار بر روی یک قیمت پایینتر برای کالای خود به توافق برسد.
خریدار نیز به همین ترتیب دو انتخاب دارد:
یا آنقدر صبر کند تا قیمت تا آنجا که او میخواهد پایین بیاید و یا با یک فروشنده در یک مبلغ بالاتر به توافق برسد.
یک معامله زمانی رخ می دهد که یکی از دو حالت اتفاق بیفتد:
یا یک خریدار مشتاق نرخ فروشنده را بپذیرد و حاضر به پرداخت آن شود و یا یک فروشنده مشتاق شرایط خریدار را پذیرفته و کمی ارزانتر از آنچه مدنظر دارد به فروش برساند.
این تعداد زیاد معاملهگران بی تصمیم است که خریداران و فروشندگان را وادار میکند کمی کوتاه بیایند، تا این فرصت از دستشان نرود. زمانی که یک خریدار و یک فروشنده به تنهایی معامله ای را انجام می دهند، ممکن است یک مدت زمان نسبتا طولانی را به چانه زنی و بحث بر سر قیمت بگذارند تا به توافق برسند.
اما در این بازار چنین نیست، و خریداران و فروشندگان باید سرعت عمل بیشتری به خرج دهند، آنها میدانند توسط خیل عظیمی از معاملهگران دیگر احاطه شده اند و اگر دیر بجنبند و بیش از حد معطل کنند ممکن است معاملهگر دیگری با یک پیشنهاد بهتر این فرصت را از آن خود کند.
یک خریدار میداند که اگر بخواهد بیش از حد فکر کند، معاملهگر دیگری پا پیش گذاشته و این معامله را از چنگ او در می آورد، و یک فروشنده نیز به خوبی میداند که اگر بخواهد آنقدر منتظر بنشیند تا به قیمت بالاتری بفروشد، فروشنده دیگری پیش دستی کرده و این معامله را با یک قیمت پایینتر از آن خود میکند.
جماعت معاملهگران بی تصمیم با به وجود آوردن این نگرانی در ذهن خریداران و فروشندگان باعث میشوند که آنها با یکدیگر راه بیایند و یک معامله زمانی رخ می دهد که یک خریدار و فروشنده که اینگونه فکر می کنند با یکدیگر مواجه شوند.
اتفاق نظر بر ارزش هر تیک بر صفحه نمودار شما نشان دهنده انجام یک معامله بین یک خریدار و یک فروشنده می باشد. خریداران میخرند چون انتظار رشد قیمت را دارند، و فروشندگان میفروشند چون انتظار ریزش قیمت را دارند.
خریداران و فروشندگان در حالی با یکدیگر معامله میکنند که توسط معاملهگران بی تصمیم احاطه شده اند، که هنوز معلوم نیست به خریداران خواهند پیوست یا به فروشندگان. با تغییر قیمت و یا گذشت زمان تصمیمگیری خواهند کرد.
پیوستن به جمع خریداران باعث افزایش قیمت و پیوستن به جمع فروشندگان باعث کاهش قیمت میگردد، و معاملهگران بی تصمیم با ایجاد حس الزام به تصمیم گیری سریع در خریداران و فروشندگان افزایش و کاهش قیمت را سرعت می بخشند.
معاملهگران از سراسر دنیا به صورت حضوری یا آنلاین و یا از طریق کارگزاری های خود به بازار می پیوندند. همه این شانس را دارند که بخرند یا بفروشند.هر قیمت به معنی یک اجماع آنی بر ارزش بین کل شرکت کنندگان در بازار است که منجر به انجام معامله شده و به عمل در می آید. قیمت یک پدیده روانی است. یک تعادل أنی افکار بین خریداران و فروشندگان است. قیمت زاییده توده معاملهگران اعم از خریداران، فروشندگان و معاملهگران بی تصمیم است. الگوهای قیمت و حجم بازتاب روانشناسی جمعی در بازار است.
الگوهای رفتاری
جمع وسیعی به بازارهای سهام، کالا، آبشن و … چه شخصا و چه از طریق کارگزاری های خود روی می آورند. پول های ریز و درشت، پول های تاثیرگذار و بی تاثیر( از نظر حجم و سرمایه گذاری هوشمندانه)، سرمایه های حقیقی و حقوقی همه باهم به میدان معامله گری وارد می شوند.
قیمت بیانگر یک اجماع آنی بر سر ارزش آن کالا بین خریداران و فروشندگان و معاملهگران بی تصمیم در لحظه انجام معامله است. پشت هر یک از الگوهای نموداری جمعی از معاملهگران قرار دارند.
توافق جمع، لحظه به لحظه در حال تغییر است. گاهی اوقات این تغییرات در محیطی آرام و ملایم و گاهی اوقات نیز در محیط متلاطم اتفاق می افتد.
در زمان های آرام بازار قیمت ها در یک بازه کوچک نوسان می کنند، و حرکات قیمت ملایم است. ولی زمانی که جماعت در بازار هیجان زده و یا سراسیمه می شوند قیمت ها شروع به جهش می کنند.
تصور کنید جمعیتی بر روی عرشه یک کشتی در حال غرق شدن به سمت جلیقه های نجات هجوم ببرند. این دقیقا مثل زمانی است که از معاملهگران به خاطر یک روند، احساساتی میشوند و باعث ایجاد حرکت سریع در بازار می گردند.
یک معاملهگر زیرک همواره سعی می کند تا در مواقع آرام وارد بازار شود، و در هنگامی که بازار متلاطم می شود معامله خود را با سود می بندد و از بازار خارج میشود.
تحلیلگران تکنیکی به بررسی نوسانات و تغییرات روانشناسی جمعی در بازارهای مالی می پردازند. هر روز کاری در معامله گری نبرد بین گاوها که از افزایش قیمت پول در میآورند و خرس ها که از ریزش قیمت منتفع میشوند، میگذرد.
هدف یک تحلیلگر تکنیکی این است، که تشخیص دهد خرس ها از توان بیشتری برخوردار هستند یا گاوها، سپس به گروهی که احتمال برد بیشتری دارد بپیوندد. اگر گاوها خیلی قوی تر باشند، باید بخرید و اگر خرسها از قدرت بیشتری برخوردار بودند باید بفروشید.زمانیکه خریداران و فروشندگان از یک قدرت یکسان برخوردارند یک معاملهگر منطقی کنارمی ایستد و اجازه می دهد که گاوها و خرسها با یکدیگر بجنگند و هر زمان با دلایل منطقی احتمال برد یکی را بیشتر داد به او بپیوندد. قیمت ها، حجم و تعداد معاملات باز، بازتاب رفتار جمعی است. بنابراین از اندیکاتورهایی استفاده کنید که بر مبنای این سه فاکتور طراحی شده اند.
این کار تحلیل تکنیکال را شبیه یک نظرسنجی می سازد. در واقع این کار تلفیقی از علم و هنر است. علمی است از آنجا که از روشهای آماری و کامپیوتری بهره میگیرد، و هنری است چون ما برای تفسیر یافتههای خود باید از قضاوت شخصی و تفسیر فردی استفاده کنیم.
با ورود یا ثبت نام در سایت زبان پول، از تمامی امکانات سایت و تالار بهره مند شوید.
لطفا نظر خود را در مورد این مقاله با دیگران به اشتراک بگذارید
مطالعه ی این مقاله در سایت زبان پول: لینک